شعر در مورد اسم حدیث
شعر در مورد اسم حدیث
شعر در مورد اسم حدیث ,شعر عاشقانه در مورد اسم حدیث,شعر درباره اسم حدیث,شعر درباره اسم حدیثه,شعر درباره اسم حدیث,شعر درباره اسم حدیثه,شعر در مورد اسم حدیث,شعر عاشقانه در مورد اسم حدیث,شعر با اسم حدیث,شعر برای اسم حدیث,شعر با کلمه حدیث,شعر با کلمه ی حدیث,شعر درمورد اسم حدیث
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اسم حدیث برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
حدیث حسن تو را نور می برد بر دوش
شکوه نام تو را حور میبرد بر دست
شعر در مورد اسم حدیث
آن نه رویست که من وصف جمالش دانم
این حدیث از دگری پرس که من حیرانم
شعر عاشقانه در مورد اسم حدیث
من بودم و دوش آن بت بنده نواز
از من همه لابه بود و از وی همه ناز
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شب را چه گنه حدیث ما بود دراز
شعر درباره اسم حدیث
حدیث عشق جان گوید حدیث ره روان گوید
حدیث سکر سر گوید حدیث خون جگر گوید
شعر درباره اسم حدیثه
دلم زو شب حدیث ناز می گفت
همی گفت آن حدیث و باز می گفت
شعر درباره اسم حدیث
جایی که حدیث لب شیرین تو گویند
نادیده حدیث از لب کوثر چه کند کس؟
شعر درباره اسم حدیثه
حدیث چشم چو دریا بگو و زین مگذر
چو زین گذشت، حدیث لب و کنار بگوی
شعر در مورد اسم حدیث
روزی شنیدمی به تکلف حدیث خلق
عشق آمد، آن حدیث به یک باره در نوشت
شعر عاشقانه در مورد اسم حدیث
با دست حدیث دگران پیش دل من
تا باد حدیث تو رسانید به گوشم
شعر با اسم حدیث
مرا گوید: حدیث من مگو، دیگر چه می گویی؟
حدیث پادشاهان را دگر کردن، توان؟ نتوان
شعر برای اسم حدیث
حدیث من همه عالم برفت و خلق شنید
وزین حدیث نخواهد ترا خبر گشتن
شعر با کلمه حدیث
گر آشنا شوی بنهی دل برین حدیث
بشنو حدیث اوحدی، ار جانت آشناست
شعر با کلمه ی حدیث
ما در ازل حدیث تو تکرار کرده ایم
آری حدیث دوست کلامی بود قدیم
شعر درمورد اسم حدیث
حلاوتیست لب لعل آبدارش را
که در حدیث نیاید چو در حدیث آید
شعر در مورد اسم حدیث
افتاده در زبان خلایق حدیث من
با تو به یک حدیث مجالی نیافته
شعر عاشقانه در مورد اسم حدیث
ما در ازل حدیث تو تکرار کرده ایم
آری حدیث دوست کلامی بود قدیم
شعر درباره اسم حدیث
حدیث کوته کردم که این حدیث ترا
چو عمر دشمن سلطان نکوست کوتاهی
شعر درباره اسم حدیثه
حدیث زلف به پایان نمی رسد صائب
سخن دراز مکن، بر حدیث مار مپیچ
شعر درباره اسم حدیث
مگو مگوی که چون کیقباد یا چو جم است
حدیث او دگرست از حدیث جم و قباد
شعر درباره اسم حدیثه
همه حدیث سکندر بدان بزرگ شده ست
که دل بشغل سفر بست و دوست داشت سفر
شعر در مورد اسم حدیث
ز شهرت حسد اهل حسن برتو شده
حدیث یوسف و رشک برادران منسوخ
شعر عاشقانه در مورد اسم حدیث
حدیث درد مرا دهر در میان انداخت
که شد حدیث دگر درد پروران منسوخ
شعر با اسم حدیث
محتاج یک حدیث توام در مهم خویش
ای هر حدیث از تو برابر به صد کتاب
شعر برای اسم حدیث
حدیث سوزن و رشته بهل که باریکست
حدیث موسی جان کن که با ید بیضاست
شعر با کلمه حدیث
نی نی حدیث زر به خروار کی کنند
کان جا حدیث جان به انبار می رود
شعر با کلمه ی حدیث
به باغ بلبل از این پس حدیث ما گوید
حدیث خوبی آن یار دلربا گوید
شعر درمورد اسم حدیث
نیم حدیث گفته شد نیم دگر مگو خمش
شهره کند حدیث را بر همه شهریار جان
شعر در مورد اسم حدیث
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شبرا چه گنه حدیث ما بود دراز
شعر عاشقانه در مورد اسم حدیث
دی رفت و حدیث دی چو دی هم بگذشت
امروز حدیث تازه باید کردن
شعر درباره اسم حدیث
اوحدی، گر شناختی خاموش!
کین حدیث از زبان درازی بود
شعر درباره اسم حدیثه
چون هوش برفت از رقیبان
این بار حدیث هوش کردم
شعر درباره اسم حدیث
به اشارت حدیث خواهم گفت
که غریبم، زبان نمی دانم
شعر درباره اسم حدیثه
مقصود ز هر حدیث و هر زمزمه اوست
سر جمله هر غلغله و دمدمه اوست
شعر در مورد اسم حدیث
ترا توش هنر میباید اندوخت
حدیث زندگی میباید آموخت
شعر عاشقانه در مورد اسم حدیث
شاهین حوادثش فرو برد
نشنید حدیث مهر مادر
شعر با اسم حدیث
کافر نشدی حدیث ایمان چکنی
بی جان نشدی حدیث جانان چکنی
شعر برای اسم حدیث
چون نخوانی حدیث دعد و رباب
یا حدیث بثینه و ان جمیل؟
شعر با کلمه حدیث
کسان کاین قصه خسرو شنیدند
حدیث خسرو و شیرین نگویند
شعر با کلمه ی حدیث
سخن پیش رخش زیبا مگویید
حدیث لاله خود آنجا مگویید
شعر در مورد اسم حدیث
بشنو ز کرم حدیث خسرو
هر چند ترا ملال باشد
شعر درمورد اسم حدیث
زلفت که حدیث او درازست
آموخت شب مرا درازی
شعر عاشقانه در مورد اسم حدیث
از لب دیگری حدیث مگوی
کاوحدی را لبش بد ندانست
شعر درباره اسم حدیث
یک چند به لانه کرد مسکن
آموخت حدیث مهربانی
شعر درباره اسم حدیثه
گفت حدیث تو بگوش آشناست
منعم دوشینه چرا بی نواست
شعر درباره اسم حدیث
حدیث نهان چکش گوش دار
نگین سازدت چرخ یا گوشوار
شعر درباره اسم حدیثه
چرا خیرگی با جهان میکنم
حدیث عیان را نهان میکنم
شعر در مورد اسم حدیث
دل گفت حدیث بوسه میکن
اکنون که کنار برنیامد
شعر عاشقانه در مورد اسم حدیث
این حدیث نبی کند تلقین
وان علوم رضی کند تکرار
شعر با اسم حدیث
حدیث جان بجز جانان نداند
که جز جانان کسی در جان نداند
شعر برای اسم حدیث
می صافی بصوفی ده که هشیار
حدیث عشرت مستان نداند
شعر برای اسم حدیث
حدیث شمع از پروانه پرسید
نشان گنج از ویرانه پرسید
شعر با کلمه حدیث
منم دیوانه و او سرو قامت
حدیث راست از دیوانه پرسید
شعر با کلمه ی حدیث
غریبست از کسانی کاشنایند
حدیث خویش با بیگانه گفتن
شعر درمورد اسم حدیث
پیش دهن شکر فشانت
بی مغز بود حدیث پسته
شعر در مورد اسم حدیث
چون نویسم حدیث لعل لبش
قصب جامه ام شود شکری
شعر عاشقانه در مورد اسم حدیث
آخر بشنو حدیث خواجو
کز عشق تو گشت داستانی
شعر درباره اسم حدیث
سعدیا خوشتر از حدیث تو نیست
تحفه روزگار اهل شناخت
شعر درباره اسم حدیثه
نگارا از سر آزاد مردی
حدیث دردناک بنده بنیوش
شعر درباره اسم حدیث
گاه گوید دعات گویم من
اوفتم زان حدیث در خفقان
شعر درباره اسم حدیثه
تلخ کرد از حدیث خویش طبیب
دوش لفظ شکرفروش مرا
شعر در مورد اسم حدیث
آنجا که رود حدیث وصلت
یک محرم راز در نگنجد
شعر عاشقانه در مورد اسم حدیث
وآندم که حدیث زلفت افتد
جز شرح دراز در نگنجد
شعر با اسم حدیث
بگذاشتم این حدیث، کز من
دارند سگان کوی تو عار
شعر برای اسم حدیث
ز آرزوی لبت عراقی را
شد مسلم حدیث جان گفتن
شعر با کلمه حدیث
معلوم شد این حدیث شیرین
کز منطق آن شکرفشانست
شعر با کلمه ی حدیث
حدیث دوست با دشمن نگویم
که هرگز مدعی محرم نباشد
شعر درمورد اسم حدیث
آن در دورسته در حدیث آمد
وز دیده بیوفتاد مرجانم
شعر در مورد اسم حدیث
خطای محض باشد با تو گفتن
حدیث حسن خوبان خطایی
شعر عاشقانه در مورد اسم حدیث
سعدیا دیگر این حدیث مگوی
تا نگویند قصه می خوانی
شعر درباره اسم حدیث
ای خلق حدیث او مگویید
باقی همه شاهدان شما را
شعر درباره اسم حدیثه
نخواهم من برای روی سختش
حدیث عاشقان را فاش کردن
شعر درباره اسم حدیث
حدیث عاشقان پایان ندارد
فنستکفی بهذا و السلام
شعر درباره اسم حدیثه
ناگفته حدیث بشنوی تو
ننوشته قباله را بخوانی
شعر در مورد اسم حدیث
حدیث کوشش سلمان شنودی
توی سلمان اگر کوشی تو چندان
شعر عاشقانه در مورد اسم حدیث
شیرین جهان تویی به تحقیق
بگذار حدیث ما تقدم
شعر در مورد اسم حدیث
- ۹۶/۱۰/۰۴